-
وقتی سرش را بلند می کند خط چاقو را می توان روی گونه اش دید. سعی می کند زیر نگاه های جست و جوگر مردی که برای استراحت روی تخت کناری نشسته، دود قلیان را به صورت حلقه هایی بالای سرش به پرواز درآورد. وقتی شاگرد قهوه خانه چایی را برایش می آورد، می گوید: «چاکریم آقامرتضی…» شلوار شش جیب خاکی رنگ و کفش های کتانی و مانتویی که استتاری است برای تیپ پسرانه اش، ظاهر این دختر را تشکیل می دهد. او می خواهد یک پسر باش