- خاطرات محمود دعایی از باستانی پاریزی
«عجبی، تعجبی، بعد از نه هرگزی، آب روونی اومده، برگ گلی اُورده، قدم رو چشم ما گذاشتین، نون خُرومُرویی خوردین، نگاه وَر زیر پاتون کردین...»
آفتاب: این خوشامدگویی کرمانیها بود در زمان کودکی من و هماکنون شاید به گوش خیلی از جوانان همشهریام آشنا نیاید؛ اما برای دکتر باستانی پاریزی آشنا و خوشایند بود. به خصوص اینکه به گفته دوستان، من وقتی یک کرمانی را میبینم، لهجهام غلیظتر میشود و استاد که میشنید، میخندید، تحسین میکرد و میگفت باید اینها را حفظ کرد و به اصرار میخواست که ضبط کنیم و در اختیارش بگذاریم که دوستان کردند. او از چیزی به
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان