- عروسي زنانه
بين مامان و بقيه مؤدبانه و رسمي نشسته بودم و چشم ميگردوندم تا همسنها را پيدا كنم و از دست اين حالت عصا قورت داده اجباري خلاص بشم كه چشمهام گره خورد به يك جفت چشم كه مظلومانه نگاهم ميكردن. صاحب چشمها بدتر از من معذب و رسمي با يه پاپيون به گردن و يه برگ جعفري به لبها آلاگارسون كرده روي ميز لميده و منتظر بلعيده شدن بود. دستي روي شونم خورد، برگشتم و از وحشت خودم را عقب كشيدم. خانمي با چشمهاي كشيده مشكي و كوزهاي به سر كه با كمي دقت فهميدم موهاشه كه روي سرش جمع كرده و بخشي از موها مثل سيبيل گربه و سيخ سيخ از چند جاي سرش بيرون زده! لبخند ميزد و ميگفت تو كي اومدي؟ متع
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان