-چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۲:۰۱
گاهی برخی داستانها خاطراتی محو و باورنکردنی را به ذهن انسان می آورد. به گزارش ایسنا، جمهوری اسلامی نوشت: پرنده بر شانههای انسان نشست. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت: - اما من درخت نیستم. تو نمیتوانی روی شانه من آشیانه بسازی. پرنده گفت: - من فرق درختها و آدمها را خوب میدانم. اما گاهی پرندهها و انسانها را اشتباه میگیرم. انسان خندید و