-چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۲
یکی بود؛ یه سرفه طولانی... یکی نبود؛ یک سرفه طولانیتر... غیر از خدا... سرفه امانش نمیدهد اما ادامه میدهد... قصه تا جایی میرود که دیگر ادامه دادنش امکانپذیر نیست. همیشه شبها به وسطهای قصههای شبانه پدرم که میرسیدم با چشمهای پر از اشک میخوابیدم نه اینکه این اشکها از پایان تلخ آن داستان باشد نه! وسطهای داستان بهتر بگویم اولهای قصه سرفه امانش