-
علاقه به دختر صاحبکار، دردسر ساز شد همان شب باز هم کتکی از پدرم خوردم و چون خیلی از دست صاحبکارم عصبانی شده بودم، تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم.
پسر جوان جثه کوچکی داشت، هم بندی هایش می گفتند بسیار چابک است، وقتی از او علت حضورش را در زندان پرسیدم بلافاصله پاسخ داد: تقصیر پدرم بود که مرا از پشت نیمکت مدرسه به بازار کار کشید. بهانه اش هم این بود که ما فقیریم و باید از بچگی کار کنیم تا بتوانیم شکم خود را سیر کنیم. من درس و مدرسه را دوست داشتم هر چند خیلی درس نمی خواندم اما همیشه جزو دانش آموزان خوب مدرسه بودم. حتی وقتی پدرم مرا از مدرسه بیرون آورد ، مدیر مدرسه س
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان