-
وقتی که جگر همسنگرم را در دستم دیدم خمپاره آن سوتر منفجر شد، خودم را پرت کردم زمین، تکهای گوشت لخت افتاد روی دستم، خونی بود و دستم را داغ کرد.
صحنه هایی هست که هیچ وقت از ذهن آدم پاک نمی شود، صحنه های جنگ از جمله از آن صحنه هاست که گاهی با یادآوری نام یک عملیات، خاطره ای فراموش نشدنی در ذهن تداعی می شود؛ یکی از خاطرات رزمندگان را که در کتاب «پل