- برشی از کتاب منتشر نشده «بچههای ورود ممنوع»/۲
ماجرای ترس شاه از گارد شاهنشاهی
یکی از افسران گارد که با من رابطه خوبی داشت، میگفت. شاه بعد از این قضیه، خیلی ترسید. قبل از آن، تصمیم داشت بماند. حتی به قیمت راه انداختن حمام خون. اما آن بچهها با کار بزرگی که کردند، نظر شاه را دگرگون نمودند.
به گزارش خبرنگار