-دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۹
دارم عذاب میکشم و در خود میسوزم. تحمل این زندگی زجرآور برایم غیرممکن شده هر لحظه بیشتر و بیشتر در دستان بیرحم سرنوشت اسیر میشوم. صبح رهایی پس کی خواهد رسید؟ کی؟ تا کی باید سنگینی سایه سیاه سرنوشت را به دوش کشم؟ این قفس تنگ چشمان حریصش را از من بر نمیدارد نفسم در گلو حبس شده... این کابوس هر روز و شبم کی به پایان خواهد رسید؟ بیاعتنایی آزارم میدهد، نم