-برخورد كوتاه اغمـا
يزدان سلحشور
ميدانم كه او مرده.ميدانم كه خواب نيستم.ميدانم كه اين نورها در بيداري است.ميدانم كه فضاي روبه رو، سبز نيست «تصور سبز» است. جنگل نيست «تصور جنگل» است. رود نيست «تصور رود» است. بيداري نيست «تصور بيداري» است.ميگويد: «ببين! اينطور است. مردن اينطور است». ميگويد: «تا چشم به هم بزني اينجايي. 10 سال گذشته اما به ساعت ما، لحظهاي بوده...»باور ميكنم كه او مرده.باور ميكنم كه خواب نيستم.باور ميكنم كه اين نورها در بيداري است.ميگويد: «تقصير تو نبود كه ماشين چپ شد. تقصير تو نبود كه من با صورت رفتم توي شيشه جلو. تقصير تو نبود كه پهن شدم وسط جاده ام
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان