-
شب چه بوَد؟ طُرّهای از موی تو
آسیابِ فاطمه میچرخد و آسیاب روزگاران نیز. نیایش، زهد، اخلاص، فشار اقتصادی و گذشت روزگار، فاطمه را چنان رنجور كرده كه تنها، سایهای ملكوتی به نظر میآید. دستان نحیف، آسیاب صخرهای را میچرخانند. او تا اوج خستگی كار میكند. طُرّهای از موی مشكینش به آسیاب میرسد. آسیاب میچرخد و میچرخد و چشمانِ خسته ی زهرا بسته میشوند. سنگ آسیاب میایستد. فاطمه خواب است