- مردی با پسر كوچكش از كوچه ای در نزدیك گورستان می گذشت.در همین موقع چند نفر تابوتی را كه بر دوش داشتند به سمت گورستان می بردند. چهار پنج نفر مرد و زن هم دنبال تابوت می رفتند و گریه و زاری می كردند. یكی از آن ها كه دختر شخص مرده بود ، ناله كنان می گفت: پدر عزیزم تو را به جایی می برند كه نه آب هست و نه غذا و نه فرش و نه نور و نه شیرینی و ... پسر كوچك از این حرف های دختر پدر مرده خیلی تعجب كرد و از پدرش پرسید: پدر مگر این مردی كه در تابوت است را به خانه ما می برند؟! پدر هم با تعجب پرسید : چطور؟ پسر گفت : برای این كه خانه ما درست مثل همان جایی است كه این دختر می گوید!
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان