-نشئگي به هر قيمت
خبرگزاري فارس: سفيدي چشمنانش در ميان صورت چرك و سياهش در تاريكي شب زمستان برق مي زد، مي گفت زنم رفته گفته معتادم و پول را به من نميدهند، منم پول را از قلك دخترم بر ميدارم و باهاش مواد مي خرم.
بارها از افراد مختلف شنيده بود يكي از بستگان معتاد شده است. اين بار خودش آمده بود تا روزگار يك معتاد را از نزديك ببيند، هم سن و سال خودش بود.خيلي هم عجيب نبود اما قبل از هر چيز سفيدي چشمانش در ميان صورت سياه