-درد بي درمان
مژگان عباسلو
مثل گيسويي كه باد آن را پريشان مي كند
هر دلي را روزگاري عشق ويران مي كند
ناگهان مي آيد و در سينه مي لرزد دلم
هرچه جز ياد تو را با خاك يكسان مي كند
با من از اين هم دلت بي اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره ك ي پشيمان مي كند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت ك ش است
هركسي او را به زخمي تازه مهمان مي كند
اشك مي فهمد غم افتاده اي مثل مرا
چشم تو از اين خيانت ها فراوان مي كند
¤ ¤ ¤
عاشقان در زندگي دنبال مرهم نيستند
درد بي درمان شان را مرگ درمان مي كند...
شنبه