-روايت اسارت برادرانهوبخت سه قبر خالي...
بعضي وقت ها دلت مي خواهد خيلي چيزها بگويي و بنويسي. خيلي هم فكر مي كني اما كلمات كوچك تر از آنند كه برخي چيزها را در خود جاي دهند.
تا به حال برايتان اتفاق افتاده پنج دقيقه منتظر كسي باشيد؟ چه حالي پيدا مي كنيد؟ اگر خيلي عزيز باشد چه؟ حالا اگر 10 دقيقه شد چه؟ 20 دقيقه چه؟ 28 دقيقه چطور؟ 28 روز، 28 هفته، 28 ماه، 28 سال...
حالا فكر كن بخواهي براي انتظار سه عزيز در اين مدت بگويي و بنويسي. ديدي كلمات كوچكند.
اين ها كه مي خواني اززبان اسماعيل است. روايت سه برادرش احمد، مرتضي و علي كه دو هفته پس از شروع جنگ رفتند و
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان