- سال گذشته،در شب هالووین (آخر شب ماه اکتبر) به جشنی در مرکز کودکان مبتلا به ایدز دعوت شدم.مرا به این دلیل که در سریالی تلویزیونی بازی کرده بودم،به این جنبش دعوت کردند.شرکت در این جشن برایم اهمیت داشت. هیچ کدام از آن کودکان مرا نمی شناختند.آنان مرا کودک بزرگی می دانستند که آمده با آنان بازی کند.من هم این نقش را دوست داشتم. در آن جشن غرفه های مختلفی داشت.من به طرف یکی از آنها رفتم.در آن غرفه هر کس می توانست بر روی پارچه ای مربعی شکل نقاشی کند.بعد آن مربع ها را به هم می دوختند و لحافی از آن تهیه می کردند.بعد آن لحاف را به فردی هدیه می دادند که بیشتر عمرش را وقف این سازمان کرده بود و به زودی بازنش
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان