-با ياد سردار بى نشان عليرضا عاصمى حال خونين دلان كه گويد باز
مينى بوس ما در محوطه تجمع نيروهاى رزمى لشكر ويژه پاسداران درخيابان طاق بستان باختران آماده رفتن به جنوب بود. نيروها در حال روبوسى و خداحافظى با برادر على بودند. كار كه تمام شد و نيروها سوار شدند از ماشين پياده شدم، از على خواهش كردم كه پيش او بمانم، ولى نپذيرفت. در راه در اين فكر بودم كه چرا على نيامد و به جز ۳ نفر كسى را با خود نگه نداشت. اگر در جنوب عملياتى در پيش نبود جاذبه على و ارادت نيروها به او چنين چيزى را رقم نمى زد كه او را ترك كنند... چند روز بعد در اردوگاه شهداى تخريب براى آمدن على روز شمارى و لحظه شمارى مى كرديم ك
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان