-خلجانات
پژمان كريمي
حكايت «رفيقي» كه به پاسخي در شدي
يكي از جمله رفقاي حلقه «كمون» را پرسيدندي: از چه رفقاي فقرستيز خود به فقر در نشدندي؟
گفتا: زيرا كه ساز و برگ ستيز را دلاري و ديناري بايدي.
دزدكي كه عبرت يافتي
نيمه شبي، دزدكي از بامي به بامي مي جهيدي به ناگهان پايش بلغزيدي و بر زمين شدي. مردكي، با چوبدستي بر فرازش آمدي و پرسيدي: آيا عبرت يافتي؟
دزدك بگفتا: آري چنين كه زين پس بي نردبان به بامي برنيايمي.
دزدكي كه مكشوف شدي
شبانگاهي، دزدكي از بامي به بامي جستي. ظريفي او را بانگ زدي: به
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان