-گزارشي از زنان دستفروش در مترو آرزوهايشان را مي فروشند
مريم نظري
از گيت مي گذرد و بين دو پيكان با ترديد مي ايستد. فرقي نمي كند به راست برود يا چپ. واگن هاي اول و آخر قطار پر است از زناني كه اجناس اش را مي خرند. مسافرها با صورت هاي خسته و بي تفاوت سوار مي شوند. قطار كه راه مي افتد، ديگر مطمئن مي شود ماموري در كار نيست. خم مي شود و زيپ ساكش را باز مي كند. زن ها نگاهش مي كنند شايد هم نه. عادت كرده اند به ديدن او. چه فرقي مي كند او باشد يا يكي ديگر. همه دستفروش اند. هميشه مدتي مي گذرد تا اولين نفر بخواهد جنس هايش را ببيند. اولي كه ببيند طلسم مي شكند. گاهي مي فروشد، گاهي هم نه.
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان