-كار خوب امير كوچولو
عابديان امير كوچولو با مامان و باباش توي يك ده كوچك زندگي مي كردن. اون ها زميني داشتن كه توي اون گندم و جو مي كاشتن. مامان و باباي امير كوچولو بايد از صبح تا شب روي زمينشون كار مي كردن و براي همين امير بيشتر وقت ها تنها مي موند. يك روز صبح كه امير كوچولو باز هم تنها بود، به حياط رفت. خروس روي نرده هاي دور حياط ايستاده بود و آواز مي خوند: قوقولي قوقو، قوقولي قوقو امير كوچولو از نرده ها بالا رفت و گفت: چه كار خوبي! من هم مثل تو قوقولي قوقو مي كنم.خروس گفت: قوقولي قوقو. امير كوچولو گفت: قوقولي قوقو. كمي گذشت امير كوچولو خسته شد و گفت: من هر قدر هم خوب قوقولي بكنم نمي تو
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان