-رسول صدرعاملی ار “زندگی با چشمان بسته” و حواشی آن می گوید
حذفیات باعث خنده دار شدن برخی سکانسها شد بهداد را با دعوا هدایت کردم
صدرعاملی می گوید: در سکانسی که علی و پدر هستند و پدر، مغازه را برای همیشه می بندد، میگوید که من یک شب قبل از اینکه بیایی میخواستم پرستو را بکشم و علی حیرت میکند که چرا برای حرف مردم؟ و پدر برایش توضیح میدهد که نه، حر