- خاطرات مدرسه.. آقا مدیر (بسیار جالب)
هیچ وقت نشده بود هیچ معلمى به من توهینى كند یا خداى نكرده از طرف اولیاء مدرسه اسائه ى ادبى چیزى به من بشود، چون طاقتش را نداشتم كه نازك تر از گل بشنوم یا كسى به خودش اجازه بد هد به من بگوید بالا چشمم ابروست، یعنى همیشه طورى رفتار می كردم كه همه رعایتم را مى كردند و احترامم را نگه مى داشتند. نمره هایم هم همیشه هیجده نوزده بیست بود، همین خودش بهترین دلیل بود براى این كه نور چشمى آقا ناظم و عزیز دردانه خانم معلم ها باشم .
آن روز قرار بود آقا مدیر با آن شكم گنده و عینك ته استكانی اش كه از پشت آن چشم هایش دو دو مى زد و نگاهش آدم را مثل مار می
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان