- وقتی آقای دولی مرد ضربه ی سختی به پدر وارد شد. آقای دولی یک بازاریاب بود با دوتا پسر در دومینکنز و ماشینی مال خودش ؛ پس از لحاظ اجتماعی به مراتب بالاتر از ما بود ، ولی اصلاً خودش را نمی گرفت. آقای دولی یک روشنفکر بود و مثل همه روشنفکرها هیچ چیز بیش تر از حرف زدن خوشحالش نمی کرد. پدر هم برای خودش مرد بامطالعه ای بود و...
می توانست حرف های یک آدم مطلع را بفهمد. آقای دولی فوق العاده مطلع بود. با آن همه آشنا در تجارت و رفقای کشیش، چیزی نبود که درشهر اتفاق بیافتد و او از آن بی خبر باشد. غروب تا غروب از جاده می گذشت و جلوی در حیاطمان سبز می شد تا ته و توی خبرها را برای پدر درآورد. او صدای بم
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان