- همیشه به طرز مشکوکی فکر میکنی وقتی ثابت و ساکت نشستهای جایی، باید کاری بکنی. این همه کاغذ تلنبار شده روی میز را کار به حساب نمیآوری. فکر میکنی باید چیزی بنویسی. خودکاری چیزی از دم دستت برمیداری و شروع میکنی. کلمهای مینویسی و خط میزنی. دوباره همان کلمه را مینویسی چون فکر میکنی به اشتباه خطش زدهای. بعد صدایی میآید. صدای یک مرد که دارد داد میزند. دوره گرد دستفروش است. دستفروشها لهجه مشترکی دارند. همه شبیه هم. صدای دستفروش دور و محو میشود. بعد به کلمهات فکر میکنی که دوباره نوشتهای. میخواهی داستان بنویسی اما کلمهات مناسب شعر است. بهتر است شروع یک شعر باشد. اما تو داستان را تر
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان