- یک روز توی همین دنیا یک پسری بود که عاشق دختری شده بود.یک روز اون پسر مریض میشه و برای معالجه به خارج میره.قبل از سفرش به دختر میگه:من میرموقتی سلامتیمو بدست آوردم بر میگردم تا با هم ازدواج کنیم.دختر قبول می کنه و به او قول میده که منتظرش بمونه.در طول مدتی که سفر بود مرتب برای دختر نامه می نوشت و آنرا به نشانی دوستش پست می کرد تا او نامه هایش رو به دختر بده.در همین پیغام رسانی ها پسر قاصد عاشق دختر میشه.و از آن پس نامه هر رو به دختر نمی رسوند.دختر که مدتی بود از پسر خبر نداشت فکر کرد که پسر اونو فراموش کرده.وکم کم به ندای عشق پسر قاصد ندای مثبت میده.آن دو تصمیم به ازدواج می گیرند.در همین وقت
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان