-
زال همواره در انديشه رودابه بود و آني از خيال او غافل نمي شد . مي دانست كه پدرش سام و شاهنشاه ايران منوچهر با همسري او با دختر مهراب همداستان نخواهند شد. چون روز ديگر شد در انديشه چاره اي كس فرستاد و موبدان و دانايان و خردمندان را نزد خود خواند و سخن آغاز كرد و راز دل را با آنان در ميان گذاشت و گفت « دادار جهان همسر گرفتن را دستور و آئين آد