- دارد اتفاق مي.افتد. اين را در عكس.هايش مي.توان ديد. در حرف زدنش و راه رفتنش و حتي. دارد به بلوغ مي.رسد؟ به پختگي چهل سالگي؟ در نگاهش چيزهايي مي.توان ديد. وقتي كه به دور دست نگاه مي.كند و ساكت مي.شود. به ياد گذشته مي.افتي و حامدي كه ناگهان داشت ستاره مي.شد؛ برق.آسا. داشت پله.ها را دوتا يكي مي.كرد. ياد آن چشم.هاي شرربار مي.افتي. آن لحن بي.مهابا كه رعايت هيچ چيز و هيچ.كس را نمي.كرد. تيتر همه مصاحبه.هايش حكايتي از حرارت و غرور بود، و عكس.هايش و حالا...
فيلم جرم كه هنوز بر پرده بود، خودش خواست كه با هم به تماشايش برويم. گفتم مدت.هاست فيلم.هاي كيميايي را نمي.بينم. گفت بيا. يك روز وسط ه
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان