- دختری بود که صورتش خیلی مشکل داشت. خواستگار نداشت. بالاخره یک جوانی گفت: من این را می.گیرم. چون تا حالا شوهر نیامده بود و داماد نیامده بود، دست و پا کردند به هر قیمتی هست، آرایشگر آوردند گفتند: هرچه پول داریم می.دهیم، این چاله چوله.های صورت را بتونه کن و این را درست کن. (خنده حضار) این آرایشگر ور رفت و بالاخره به عروس گفت: ببین، بهتر از این نمی.شود.حالا داماد بپسندد و نپسندد دیگر با خداست.
به گزارش جنـــوب نیـــوز به نقل از برنا، حجت الاسلام محسن قرائتی در سلسله مباحث درس.هایی از قرآن،به بحث امدادهای غیبی الهی پرداخت.در قسمت.هایی از سخنرانی آمده است:
سلیمان یک روز سان می.د
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان