-
قلب “ ُرزا “ تند تند شروع به زدن كرده است با عصبانیت چشمهایش را روی هم گذاشت و سپس دستگیره ی در را آزمایش كرد در باز نمی شد .قفل بود - اینجا فقط ...
نوشته ی پال واگنر
مترجم: هادی محمدزاده
آخرهای بعد از ظهر یك روز جمعه بود ،و “ ُرزا “ كه تازگی ها،با خانواده اش به “دیتون” نقل مكان كرده بودند برای ثبت نام وارد دبیرستان جدیدش شد. مدرسه بزرگ قدیمی ،خشك و بیروح به نظ