- می رفتم حرم امام رضا(ع) یک گوشه می نشستم و ساعت ها به گنبد طلا خیره می شدم.آن روزها اوضاع زندگی ام خیلی بد بود؛ با پدر ومادرم قهر بودم.
حامد بهداد
اول:پدرم به نظرم روح پاکی در این جهان دارد. او واقعا خالصانه به من کمک کرد. آن هم در آن شرایط بحرانی میان نوجوانی و جوانی که من حتی با او حرف هم نمی زدم. الان می فهمم آدم ۱۹ ، ۲۰ ساله اصلا آدم بزرگی نیست و اصلا آدم هیچ وقت بزرگ نمی شود؛ آدم همیشه بچه است. روزی که بارهایم را بسته بودم تا برای همیشه به تهران بیایم، موقعی که می خواستم بروم راه آهن، پدرم گفت: «من هنوز باهات صحبت نکردم.» گفت: «چند تا نصیحت برایت دارم.» نشستم، فضای خیلی آرام
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان