-تا دور دست ها
در عصر انتظار، خسته و نا اميد كه مي شوي، به دنبال مفر و پناه گاهي مي گردي براي لختي درنگ، ...هر دري را كه مي زني تنها، تنهايي است كه در به رويت مي گشايد و به استقبالت مي آيد.رويت را كه بر مي گرداني پيچك هاي سرد و بي مهري را مي بيني كه سخت بر درخت تنومند فرهنگت چسبيده اند و هر لحظه حلقه محاصره را تنگ تر و تنگ تر مي كنند.در اين سكوت و تنهايي صدايي جز ضربان وحشت زده قلبت نمي شنوي.سوار بر توسن نفس مي شوي، به هر سو كه مي روي، دامي تازه، فريبي جديد و ... باز وحشت و وحشت؛ آيا مفري هست؟هر گاه چون آهويي سرگشته از دام صياد غفلت و ناداني گريختي مي تواني در آغوش گرم و پر مهر كتاب مأمن
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان