- آخر شبه؛خيلي سرو صداست.آخه شب عروسيه.ميگن عروس رفته تو اتاق تا لباساشو عوض كنه اما هننوز برنگشته.همه خيلي وقته منتظرن؛داماد سراسيمه پشت در راه ميره؛مامان باباي دختره ديگه خيلي نگران شدن.
آخرش ديگه بابا ي دختره با فرياد ميگه:مريم،دخترم،ناز مامان بابا درو باز كن. داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه،ميرن تو.مريم مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسيش با خون يكي شده؛ ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارن به این صحنه نگاه مي كنن.كنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده.
باباي مريم ميره جلو، با دستایی لرزان کاغذ رو بر میداره، بازش می کنه، چیزی ر
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان