- گاهی آن قدر نگاهم را به نگاه گرفته ی قلم پیوند می زنم تا شاید چند جمله ای از تو بنویسم ولی نمی شود و تنها خاطره های خیس است که چشمان هربرگ خاطراتم را نم دار می کند چقدر بی رحم شده ای!
هر روز که به بهانه ی پیدا کردن رد پای تو لابه لای کلبه های گرفته قدم می زنم حقیقتی را می یابم که دل گیر می شوم و کاش می شد حرف هایی که از تو در کوچه های دلم مانده را به بن بست نکشم و بازگو کنم ولی نمی شود عادت کرده ام که سکوت را نشکنم وقتی تنها کسی بود که مرا نشکست.
برگ زرد پاییزی بی آن که بخواهد زیر بار توفان خرد می شود و می شکند چون دستان سرد و بی روح درخت خواب بهار را دارد نه برگ های زرد و خشکیده
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان