- مونا خوش.خو يك زن ميانسال وقتي براي دومين بار پاي سفره عقد مي.نشست هيچگاه تصور نمي.كرد زن پنجم باشد.
وقت رسيدگي به پرونده ساعت 11 صبح تعيين شده بود اما از ساعت 10 بي.قرار و آشفته در راهروي دادگاه خانواده قدم مي.زد. همزمان با نزديك شدن عقربه.ها به ساعت 12 بالاخره دل به دريا زد و همانطور كه از پشت در يواشكي سرك مي.كشيد خود را به ميز قاضي رساند و با صدايي لرزان به قاضي عموزادي - رئيس شعبه 268 دادگاه خانواده - گفت: آقاي قاضي با اين كه وقتم حدود ساعت 11 بوده اما همچنان نوبت رسيدگي پرونده. ما نرسيده شما را به خدا پرونده ما را فراموش نكنيد و ...
قاضي پس از شنيدن حرف.هاي زن گفت: «پرونده ش
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان