- فرشته های کوچک من
در روز اول سال
تحصيلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از
صحبت هاى اوليه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را
به يک اندازه دوست دارد و فرقى بين آنها قائل نيست. البته او دروغ
مي گفت و چنين چيزى امکان نداشت. مخصوصاً اين که پسر کوچکى در رديف
جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم
تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نيز دانش آموز
همين کلاس بود. هميشه لباس هاى کثيف به تن داشت، با بچه هاى ديگر
نمي جوشيد و به درسش هم نمي رسيد. او واق
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان