- تا کی می خوای به این لجبازی هات ادامه بدی مهتاب؟
خاله فروزان بود که برای اولین مرتبه سرم داد می کشید. حوصله اش را نداشتم. حوصله هیچ کس را نداشتم. چرا نمی گذاشتند به حال خودم بمونم؟ چرا هر روز دوره ام می کردند و به نوعی باعث آزارم می شدند؟ خاله فروزان باز هم شروع کرد اما این مرتبه آرامتر. بلند شد اومد کنارم نشست . دستم را میان دستانش گرفت و گفت: تو با کی سر لج داری دختر، هان؟
این سوالی بود که بارها ازم پرسیده بودند و من بی حوصله و خسته جواب دادم: با بخت سیاهم، با اقبالم، با خودم، می فهمین؟
خاله فروزان باز برافروخته شد و گفت: همیشه همینو میگی. کدوم بخت سیاه؟ کدوم اقبال؟ همون
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان