- گپی با ون گوک
وان گوگ گفت: "پس چرا نمی خواهید بیست و پنج فرانک به من قرض بدهید؟ خیلی محتاجم. حتی یک لقمه نان خشکیده هم توی خانه ندارم."
وایسن بروخ از روی شادی دست هایش را به هم مالید "به به، درست این همان حالی است که لازم دارید. حالا باید یک نقاش باشید."
ونسان تنه ی خود را بر دیوار تکیه داد.
- " گرسنه ماندن چه چیزش عالی است؟"
- " وان گوگ، این در دنیا برای شما بهترین چیز است. باع