- پنجم آوریل 1975، بایکونور- قزاقستان
هوا گرم است . گویی همه جا را با غباری خاکستری پوشیدهاند. اتوبوس در نزدیکی ساختمان مونتاژ و آزمایش ایستاد. واسیلی لازارف به کرونومتر خود نگاه کرد فقط سه ساعت مانده بود. در بلندگو گزارش دادند : ناو در حال سوختگیری است. واسیلی لازارف بازوی مهندس پرواز، الگ ماکارف را احساس کرد. ماکارف خندید و سرش را به طرف رفیق همراهش چرخاند. فرمانده از چشمانش فهمید که او میخواهد بگوید راه برگشت نیست. فقط به پیش ! در جواب چشمک زد.
این بار دومی بود که آنها بعد از ماهها تمرین و آموزشهای نظری و عملی مختلف و موفقیت در امتحان فضانوردی، با هم به سفر فضایی میرفتند. در
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان