-طعم شيرين روزها بودن با شفيعى كدكنى
فرزاد زاد محسن - 1- طبقه سوم بود يا چهارم، هيچ وقت يادم نماند بس كه آن پلهها خسته مىكرد و نفس مىبريد، هيچ وقت نفهميدم، فقط اين به يادت مىماند كه انگار از كمركش كوه كه بالا بيايى عادت كردهاى ببينىاش كه مثل سرو – اگر نه به قامت- قد راست كرده و جلوى چشمت قيامتى برپاست با آن همه شورانگيزى و شكرريزى و «شمس تبريزي! تويى خورشيد اندر ابر حرف / تا برآمد آفتابت محو شد گفتارها» آن وقت تو مىماندى و تمام حيرت جانت و حرفهايى كه نگفته مىماند. ديدار تو باغها، چمنها دارد آقاى شفيعى كدكنى عزيز، يادتان هست كه… نه؟ من كه يادم هست كه هزار بار نه، هزاران بار،
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان