-به ياد طاهره صفارزاده طاهره، طاهره بود
احمد ميراحسان
خوابگرد بود، روياهايش، رويت بودند و مي ديد. مي ديد در جهاني كه بينايي، باور نمي شود و «نديدن» ممتد و انبوه است و چيز باورپذير و طبيعي زمان ماست كوري. پس بيهوده نبود كه با آن همه فرزانگي به پس رانده شد به پستو و تنها شد. اعتراف مي كنم بي پرده پوشي دوستش داشتم. از «سد و بازوان» و «طنين در دلتا»، مرا گرفته بود. دهه زرين 40 پشت سر نهاده شده بود. 17 سالگي ام با آغاز دهه 50، كشف آوانگارديسم طاهره صفارزاده و اولين نقد شعري كه منتشر كردم، شروع شد؛ از پله هاي كسب تا پله هاي شرح، درباره شعر طاهره، او خاطره جواني فراموش نشدني من است
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان