- جورج و نيكل دو زوج جوان بودند كه به تازگي با هم ازدواج كردند و راهي ماه عسل
شده بودند. مقصدشون روستاي قديمي ساوانا بود و كلبه ي كهنه اي
كه پدر جورج برايش به ارث گذاشته بود.
و فاصله ي زيادي از شهر تا آنجا داشت.بنابراين وقتي كه
به روستا رسيدند شب شده و هوا تاريك اما مهتابي بود.
و در زير نور ماه در جاده ي پر پيچ و خم در حال حركت بودند
نيكل از شدت خواب آلودي چشماش مدام روي هم ميرفت
اما بر عكسش جورج شاداب و پر انرژي به نظر ميرسيد
و مدام موجهاي راديو رو دست كاري ميكرد و با لجبازي ميگفت:
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان