- حکایت
مردی را گفتند : پسرت را به تو شباهتی نباشد . گفت: اگر همسایگان باری ما را رها کنند فرزندانمان را به ما شباهتی خواهد افتاد .
حکایت
مردی کودکی را دید که می گریست و هرچند مادرش او را نوازش می کرد خاموش نمی شد . گفت: خاموش شو ار نه مادرت را به کار گیرم. مادر گفت: این طفل تا آنچه گویی نبیند به راست نشمارد و باور نکند.
حکایت
مسیحی زرتشتی را گفت: از چه زمان کامجوئی از .... آن را به ترک گفته اید ؟ گفت: از آنگاه که ادعای زاییدن .... کردند.
حکایت
عباده را گفتند : خواهرت از شوی خویش به میراث چه برد ؟ گفت: چهار ماه و ده ر
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان