- مسافري در مكزيك در ساحلي دور افتاده قدم ميزد. مردي را ديد كه مدام دولا مي شد و چيزي را از روي زمين برمي داشت و توي اقيانوس مي انداخت. نزديكتر رفت و ديد كه او صدفهايي را كه به ساحل افتاده بودند به آب باز مي گرداند.
جلو رفت و از او پرسيد كه چه كار مي كند. مرد پاسخ داد كه الان موقع مد درياست و آب اين صدفها را به ساحل آورده و اگر آنها را به آب بر نگردانم از كمبود اكسيژن خواهند مرد. مسافر گفت مي فهمم اما در اين ساحل هزاران هزار صدف اين شكلي وجود دارد كه توكه نمي تواني به آنها كمك كني. و همه ي آنها را به آب بر گرداني. تازه همين يك ساحل نيست كه. نمي بيني كار تو هيچ فرقي در اوضاع ايجاد ن
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان