-گربه اي كه مي خواست قورباغه بشه
بهروز چند روزي بود كه گربه كوچولوي ما تو فكر بود. با بچه گربه هاي همسايه بازي نمي كرد، دنبال موش ها نمي دويد، سر به سر پروانه ها نمي گذاشت و از در و ديوار مردم بالا نمي رفت.
گربه كوچولوي ما چند روزي بود كه همش با خودش فكر مي كرد »چرا من قورباغه نيستم«. آخه اون درست قبل از اين كه هوس قورباغه شدن بكنه، با قورباغه سبزي آشنا شده بود كه در كنار جوي آب نزديك خونشون زندگي مي كرد. روزي كه »ملوس« »قور قوري« رو ديد فكر كرد، به به چه غذاي خوشمزه اي و آروم نزديك قورقوري شد ولي در همين لحظه قور قوري شروع كرد به بزرگ شدن، كيسه هاي اطراف سرش و شكمش هي بزرگ
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان