- مردی بر دیواری گلی نشسته بود، در کنار دیوارجوی آبی زلال روان بود، آبی شفاف و تصویرنما بود و گوارا نوش، مرد چون ماهی از دریا جدا مانده شوق به آب رسیدن داشت.
بر لب جو بود دیواری بلند @};-@};-@};- بر سر دیوار تشنه ی دردمند
ولی دیوار بلند بود و پریدن دشوار. ندانسته کلوخی از دیوار کند و به جوی افکند صدای آب چون آهنگی خوش گوشش را نوازش کرد، از لذت آن، خشت دیگر افکند و بیشتر غرق لذت شد، او احساس می کرد خودش آب نوش شده است. آب به زبان حال می گفت :«از این خشت انداختن چه سود بری ؟» تشنه می گفت : «دو فایده، نخست آنکه بانک خوش آب چون ربابی خوش نوا و چون بانگ اسرافیل حیات بخش است و یا چ
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان