- روزي مردي به سفر رفت و در خانه دوستش مهمان شد و دوست او با لذيذ ترين غذا ها و شربت هاي گوارا از او پذيرايي كرد . پس از سه روز مرد مهمان تصميم گرفت به شهرش باز گردد . و به صاحبخانه گفت : افسوس كه تو قدر مهمان را نمي داني ! تو نيز روزي به شهر ما بيا تا من به تو را و رسم مهمان داري را ياد دهم . صاحبخانه كه بهترين وجه از مهمانش پذيرايي كرده بود بسيار حيرت زده گشت و خجالت كشيد . يك سال بعد مرد صاحبخانه به شهر دوستش رفت و در خانه او مهمان شد . روز اول دوست مرد صاحبخانه به او تكه اي نان خشك همراه با پنير داد . مرد صاحبخانه از رفتار دوست خود تعجب كرد اما حرفي نزد . روز بعد دوست مرد صاحبخانه به او يك
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان