- کریون زیر نم نم باران تابستانی، از کنار مجسمه آشیل گذشت. چیزی از غروب، از زمان روشن شدن چراغ خیابان ها نگذشته بود. اما همین حالا هم صف طولانی ماشین ها تا ((ماربل آرچ)) ادامه داشت و چهرههای مشتاق و کنجکاو از پنجرهها به بیرون نگاه میکردند و آماده بودند تا با هر چه پیش آید، دمی را خوش بگذرانند. کریون، یقه بارانی اش را محکم دور گردنش بالا زده بود و عبوس پیش میرفت: یکی از روزهای ناخوشایندش بود.
تمام راه تا پارک، به این فکر بود که عشقی کند، اما برای عشق کردن پول لازم بود. یک مرد فقیر تنها میتوانست جوری خودش را ارضا کند. عشق بازی لباس خوب لازم داشت و اتومبیل و آپارتمانی در جایی یا هتل دنج
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان