- فروشندهای مست و دانشجویان، پیرزنی شوهردار که دارد پی دستور میرود، کلفتی که خانهی رفیقهاش بوده و دیرش شده، در خیابان به چشم میآیند. دو درشکهچی هنوز در ایستگاه ایستادهاند، خانمی دارد به آهستگی از کنارشان رد میشود، کودکی شببیدار که همه او را میشناسند، ملوانی و مردی متشخص که کلاه سیلندر به سر دارد به دنبال خانم راه افتادهاند، هر یک از این دو مشتاقانه قدمهای بزرگی برمیدارد تا پیش از دیگری به او برسد. آنگاه دو پسر بچه وارد میشوند که دارند بلند بلند حرف میزنند و سیگار به دهان دارند، پشت سرشان خانمی دیگر، و باز خانم دیگری...
به تعطیلی آلهامبرا چیزی نمانده؛ نیمهشب بهزودی فرا میرسد. جمع بزرگی از
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان