-غرور عبادت سوز
حضرت عيسي(ع) از صحرايي مي گذشت. در راه به عبادت گاهي رسيد كه عابدي در آن جا زندگي مي كرد، با او به صحبت كردن مشغول شد. در اين هنگام جواني كه به كارهاي زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت، تا نگاهش به حضرت عيسي(ع) و مرد عابد افتاد پايش سست شد و از رفتن بازماند و همان جا ايستاد و گفت: از كردار زشت خويش شرمنده ام. اكنون اگر پيامبرت مرا ببيند و سرزنش كند، چه كنم؟ خدايا عذرم را ببخش و آبرويم را نبر!! مرد عابد تا آن جوان را ديد، سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا در قيامت مرا با اين جوان گناهكار محشور نكن! در همان هنگام خداوند به پيامبرش وحي فرمود كه به اين عابد بگو: دعايت را مس
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان