-مال كنون عشاير بختياري از راه رسيد
فيروزه هيبتيان*: سايه ها پهن شده اند و دمن و كوه كمرنگ. حتي رنگ آفتاب هم كم كم مي پرد. اينها همه نشان رفتنند. دل كندن از خنكاي سفيد آب زردكوه و آرميدن در سوخته آفتاب دشت. چهره زرد پاييز كه رمق خنجر عريان آفتاب را مي گيرد، دل كوه بغض گلوگيرش را فرو مي دهد. شايد آخرين ذخيره آبي آبش را بي دريغ ارزاني دارد به تنهاي آفتابي رنگ مردمان سحر و صحرا تا قوت بيابند براي دير زمان رفتن، آن وقت كه باد هم ياري شان مي دهد در «مال كنون